بودن هم بودن های قدیم .. نه اینترنت بود ، نه تلـــفن
فقط نـــگاه بود ، روبرو .. چشم در چشم ، به همین خلوص
به همــین کیــفیــت .. به همیـــن ســــادگی...
وقتی
با میوه رسیده لبهایت
پرهیزم را به وسوسه میگیری
من فکر میکنم پدرم حق داشت
که میوه حرام
همیشه شیرینتر است !
هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم
یادم می افتد ”دلـتـنـگی”
هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک “اشتباه” نیست !
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟؟
اسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ……..
بعضی وقتــــــــا مجبوری تو فضــــــــای بغضت بخنــــــــدی
شــــــــاکی بشی ولی شکایت نکنــــــــی …
خیلی چیــــــــزارو ببینی ولی ندیدش بگیــــــــری …
خیلی هــــــــا دلتو بشکنن و تــــــــو فقط سکــــــــوت کنی...
وقتی یه دختر واسه یه پسر اشک میریزه یعنی واقعاً دوسش داره
اما وقتی ...
یه پسربرای یه دختر اشک بریزه
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه
خوشبختی داشتن کسی ست...
که بیشترازخود ، تو را بخواهد...
” زیادی ” دوستت داشتم !
میدانی اشتباه از کجاست ؟!
از تو نیست !
اشتباه از ” من ” است . . .
هر جا رنجیدم به رویت نیاوردم !
” لبخند ” زدم !
به خـــــدا قسم
نبودنها
همين نزديكيهاست . . . !
اگــــر راستگــویی ...
اگـــر با وفایی ...
اگـــر با غیرتی ...
اگر یک رنگــی ...
همیشه تنهایــــی ...
چنــــد تا شمــــــع … و یک عالمــــــه تــــو…
که بــه دنیــــا بگـــــــم … خــــداحـــــافـــــــظ …
دنیــای مــن کســــی ست…
که در آغـــــوشش جــان میدهــــم…
یعنـــی « تــــــــــ♥ــــــو »
دل تنگم
به قاعده ی یک سفر
پر از فاصله
به شماره ی اتوبوسهای راه شب
کافههای خمار در امتداد شب
دل تنگم
به اندازه تمام روزهایی که ما
از بین اینهمه نبودن
باز نبودن را انتخاب کرده ایم
دل تنگم
دل تنگ....
«پیشانی ام»
سجده گاه لب هایت؛
«چشمانم»
میعادگاه قدم هایت؛
«دستانم»
تکیه گاه خستگیهایت؛
و «قلبم»
حریم دلتنگیهایت؛
تمامی اینها،
تو که نیستی
واژه غریبیست عشق……
لحظه ای آبادت میسازد،لحظه ای ویران….
لحظه ای پادشاهی و گاه گدا…
پر است از فراز و نشیب…
دوری و نزدیکی..
تضاد و تفاهم…
شک و یقین….
این روز ها عجیب تب کرده ام
ودر بستر اندوه
هر دم هذیان می گویم
صدایم چرک کرده است…
و ذهنم در گرمای مرضی مرموز می سوزد…
تبم قد میکشد…
پزشکان مرا جواب کرده اند
این روز ها درمانی نیست
فقط گاه گاهی
درد هایم را پاشویه میکنم…
خانواده همیشه هم خون بودن نیست ...
خانواده یعنی آدم هایی در زندگیتان ، که خواهان شما در زندگیشان هستند ...
آن هایی که شما را همانگونه که هستید می پذیرند ...
کسانی که حاضرند هر کاری بکنند تا لبخند شما را ببینند ...
کسانی که در هر شرایطی دوستتان دارند ...